... عاشقتم خدا ...
عاشق خدا و یکی از بنده‌هاش❤️ ما شاءَ الله ولا حَولَ وَ لا قوَّهَ إلّا باللهِ العَلِیِّ العَظیم... عاشقتم خدا ...
عاشق خدا و یکی از بنده‌هاش❤️ ما شاءَ الله ولا حَولَ وَ لا قوَّهَ إلّا باللهِ العَلِیِّ العَظیممن
سلام ... هم دختر خونه ام ؛ هم همسر ؛ هم دانشجو هم فارغ التحصیل هم شاغل هم بیکار هم خوداشتغال هم پیمانکار هم کارفرما ! هم روزانه نویسی کاغذی دارم هم اینجا ! هم خسته ام هم بیش فعال و پر انرژی؛ هم خوش خوابم هم خواب ندارم جغدم ! هم مهربونم هم بداخلاق ، هم خوش خنده ام هم اشکم دم مشکمه . هم محکمم هم شکننده ، هم خشک و جدی ام هم احساسی و حساس . اما بشدت منطقی ام ! بازرترین خصلتی که همه از من میشناسن ... امیدوارم بعد منطق ، بگن انسانه و انسانیت داره ... تلاشم اینه ، انسان باشم و پایبند به مکارم اخلاق که عاقبت بخیری هر انسانی در اینه ... راستی ، عاشق هم هستم ❤️ عاشق خدا ، خانواده ، همسر و زندگی م ❤️ خدایا شکرت ... عاشق پاییز و زمستون ، فراری از گرما و تابستون ! ولی بازم خدایا شکرت برای چهارفصل رنگارنگمون . متولد ماه میزان ، ماه تعادل و ماه منطق ... خدایا شکرت هزارهزار بار ...❤️
ادامه...
خاله عصبانی !
+ ببخشید اگه نگران شدین واقعا شرمنده ام ، چیز،خاصی نمیتونم بگم فقط دعا کنید بخیر یگذره ، خیلی زیاد محتاج دعا و انرژی مثبت برای خانوادم هستم .
+ هیچوقت نزارین شوهرتون کارشو بیاره تو خونه ! هیچوقتا ! اصلنم دلتون نسوزه عاخی ماه رمضونه گناه داره بیاد خب ! لعنت بر دهانی که بی موقع باز شود و دلی که بی موقع بسوزه .
مرد زیاد تو خونه باشه جنگ میشه ! هررررچقدم هیچ کاری بهم نداشته باشیم اصن همینکه زیاد همو میبینیم مطلوب نیست ، تو این گه تو سگ اوضاع ، دیدن روی ماه همسر اونم ۲۴ ساعته نورعلی نوره .
+ هوای بهار نابودم کرده ، البته خوبیش اینه حالت گریه و غیرگریه ام مشخص نیست .
+ میخواستم برم بانک ، بنیامین رو با خودم بودم ، ی سکوتی بود تو بانک منم یواش حرف میزدم یهو بلند گفت خاله چرا صداتو کوچیک میکنی بوزوگ (بزرگ) حرف بزن ؛ منظورش با صدای بلند بود . بعدم انقدر صحبت کرد با رییس و معاون شعبه که همه عاشقش شدن ، میخاستم بگم بجا قربون صدقه ی وام قلمبه به خاله اش بدین ، والا !
+ی چند روزه انگار زبونش میگیره ، الهی بمیرم دلم کباب میشه وقتی حرف میزنه و حرف اول کلمات رو دوبار میگه ، اول فکر میکردیم انقدر هوله و میخاد سریع حرف بزنه اینجوری میشه ولی مثکه اینجوری نیست ، فردا میبرنش دکتر ببینن چی شده . بخدا اگه دکتر بگه فلان و بیسار ، اون عمه اشو میترکونم . دوتا بچه بیشعور داره همش از هیولا ث فلان و دری وری حرف میزنن ، هفته پیش بابا بغلش کردن میگفتن من انقدر زور دارم هیچ هیولایی نمیتونه نزدیک پسرم بشه و خلاصه کلی باهاش حرف زدن که نترسه ولی فک کنم اثرات همون دری وری هاست . نمیشه بچه رو محدود کرد با دخترعنه و پسرعمه اش بازی نکنه ولی اونا بفهمن از دهنشون چی درمیاد . اماده ام جرشون بدم !!!!!
ور تو بگوییم که نی ، نی شکنم ...
اتفاقی که کابوس این روز و شبهام بود ، افتاد ، بالاخره افتاد ... دعا کنید بخیر بگذره .
خدایا شکرت ، با ی حجم انبوهی بغض و کینه و نفرت و ... /.