ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
دست و دلم ب کار نمیره
همینجوری نشستم زل زدم ب مونیتور
دنبال بهانه نبودم بخدا ، حالم گرفته اس . دوتا از بچه های دانشکده مون هم بودن تو حادثه که فوت شدن ، رفته بودن واسه کارهای دفاعشون .... ای خدااااااااااااااا ....
یخ کردم از صَب ستاره ...
میتونستم من یکی از اونا باشم ، هر دانشجویی میتونست یکی از اونا باشه
وای خدایا
صبر بدع به خانواده هاشون مخصوصن مامان هاشون...
لعنت به مسئولین ایران
لعنت ب بی کفایتی لعنت
نههههههه! بیچاره از دل خانوادشون.
منم ظهر از مامان فهمیدم که نشسته بود و هِی گوشیش رو رفرش میکرد! بهش میگم حالا چرا انقدر رفرش می کنی؟!
با یه حالی که فقط مخصوص کلافگیِ مامان هاست, میگه منتظرم شاید یه خبری بیاد و تکذیب کنه و بگه دروغ بوده!!!
فقط خندیدم و سرش رو بوسیدم.
عه مهندس تویی ...
از ظهر شونصد نفر زنگ زدن ب من که ببینن سالمم یا نه ! فک کن اونایی ک زنگ میزنن و بچه هاشون جواب نمیدن ای خدا
وای ستاره
خدا رحمتشون کنه
امان از این اتوبوس های داغون دانشگاه ها!!!
یعنی پودر شده بود تو عکس؟؟
تسلیت میگم
خدا به خانواده هاشون صبر بده
نههههههه! بیچاره از دل خانوادشون.
منم ظهر از مامان فهمیدم که نشسته بود و هِی گوشیش رو رفرش میکرد! بهش میگم حالا چرا انقدر رفرش می کنی؟!
با یه حالی که فقط مخصوص کلافگیِ مامان هاست, میگه منتظرم شاید یه خبری بیاد و تکذیب کنه و بگه دروغ بوده!!!
فقط خندیدم و سرش رو بوسیدم.
خدا حفظ کنه مامان جانت رو
اسم نداری چرا دوست من